علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
یک شنبه 28 خرداد 1396برچسب:, :: 22:25 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
دربارهٔ رحیمان
«رنج و ناتوانی بود که آخرتها را همه آفرید و آن جنون کوتاه شادکامی را که [مزهٔ آن را] تنها رنجورترینان میچشند.»
دربارهٔ رحیمان
«خدا اندیشهایست که هر راست را کژ میکند و هر ایستاده را دچار دوار. چه؟ زمان در گذر است و هر گذرا دروغ؟ چنین اندیشهایی مایهٔ دوار و چرخش اندام آدمیست و آشوب اندرون. براستی، من چنین پنداری را بیماری دوار مینامم.»
دربارهٔ رحیمان
«باور کنید، برادران، این تن بود که از تن نومید گشت، که انگشتان جان فریبخوردهٔ خویش را بر دیوارهای نهایی سایید. باور کنید، برادران! این تن بود که از آدم نومید گشت، که شنید به تن هستی با وی سخن میگوید؛ و آن گاه خواست که با سر، و نه تنها با سر، از میان دیوارهای نهایی بگذرد و خود را به «آن جهان» برساند. لیک «آن جهان» سخت از انسان نهان است، آن جهانِ نامردانهٔ از مردمی که یک «هیچ» آسمانیست. باری، بطن هستی با انسان جز به صورت انسان سخن نمیگوید.»
دربارهٔ رحیمان
«باری، بدترین چیز خُرداندیشی است. به راستی، شرارت به که خُرداندیشی!»
دربارهٔ رحیمان
«انسان از آغاز وجود، خود را بسی کم شاد کردهاست. برادران، «گناه نخستین» همین است و همین! هرچه بیشتر خود را شاد کنیم، آزردن دیگران و در اندیشهٔ آزار بودن را بیشتر از یاد میبریم.»
دربارهٔ رحیمان
«او، آن عیسای عبرانی، از آنجاکه جز گریه و زاری و افسردهجانی عبرانیان و نیز نفرتِ نیکان و عادلان چیزی نمیشناخت، شوق مرگ بر او چیره شد. ای کاش در بیابان میزیست، دور از نیکان و عادلان! آنگاهای بسا زندگیکردن میآموخت و به زمین عشق ورزیدن، و بنابراین خندیدن! باور کنید، برادران! او چه زود مُرد! اگر چندان میزیست که من زیستهام، خود آموزههایش را رد میکرد؛ و چندان نجیب بود که رد کند!»
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|